فضل الله زنجانی
(شیخ الاسلام) فرزند میرزا نصر الله بن عبد ارحیم 1374-1302 هـ.ق.عالم فاضل و مؤلف گرانقدر و یکی از استادان فقه و اصول و حکمت بود.
عالم فاضل و مؤلف گرانقدر و یکی از استادان فقه و اصول و حکمت بود. وی پس از آنکه مقدمات را در شهر خود به پایان رساند، به همراه برادر خویش ابوعبدالله به نجف اشرف مهاجرت کرد و در نزد سید محمد یزدی و شیخ الشریعه اصفهانی به شاگردی پرداخت و در سال 1339 ﻫ ـ.ق به شهر خود باز گشت و در آنجا به تدریس و تألیف و ارشاد ادامه داد و سرانجام در 1374 جان به جان آفرین تسلیم کرد.
نگاشته های وی:
• گوشه نگاری بر منظومه ی سبزواری
• گوشه نگاری بر الشوارق
• گوشه نگاری بر رساله حدوث العالم
• رساله فی الاصاله الماهیه
• تاریخ علم الکلام فی الاسلام
• تاریخ مذهب الشیعه
• تراجم رواه و رجال مشهور زنجان
• تعلیقات بر کتاب اوائل المقالات
صدر الدین معروف به صدرا ابن المولی میرزا آقا بادکوبی(1316-1392 ﻫ ـ.ق)
عالم فاضل و مجتهد گرانقدر و نیکو سرشت.پس از مدتی به نجف اشرف منتقل شد و در آنجا به تحصیل مشغول شد و یکی از استادان فقه و اصول و اخلاق و تهذیب و حکمت الهی و فلسفه گشت. در نجف باقی ماند تا اینکه در سال 1392 هـ.ق درگذشت. شیخ محمد هادی بادکوبی فرزند او می باشد.
نگاشته های وی:
·حاشیهنگاریهایی بر برخی از کتابهای فلسفی
·همچنان به صورت دست نوشته در نزد داماد او، علامه عبد الرضا روحانی قوچانی باقی مانده است.
جلالالدین محمدبناسعدبن محمدبنعبدالرحیمبنعلیدوانیصدیقی شیرازی(820-908 ﻫ ـ.ق)
فقیه دانا و سخنور منطقی و مفسر علم و دانش
در روستای دوان چشم به جهان گشود و در شیراز ساکن شد . علوم شریعت و مقدمات و بخشی از علوم عقلی را در نزد پدر خویش امام سعد ملا در مسجد مرشدی، و همچنین در نزد مظهر الدین محمد مرشدی و شیخ شهاب الدین عبد الله بن میمون کرمانی جبلی و شیخ ملا محیی الدین انصاری و همام الدین صاحب شرح «طوابع العلوم الدینیه»، فرا گرفت. پس از مدت نه چندان طولانی شهرت فضل و کمال او به سرتاسر جهان رسید و تعداد انبوهی از روشنایی علم و دانش وی بهره مند شدند و پادشاهان و سلاطین او را بسیار گرامی می داشتند و به او احترام می ورزیدند و بعد از آن به عنوان قاضی القضاﺓ در مملکت فارس منصوب شد.
بعد از مدتی به نجف اشرف مهاجرت کرد و در نزد بزرگان روزگار خود به فراگیری علم و دانش مشغول شد و در طی اقامت خویش رسالهای را با عنوان «الزوراء» را به رشته تحریر درآورد و بعد از آنکه امیر المؤمنین را در خواب دید، بر آن گوشه نگاری نمود.
او در سال 903 ﻫ ـ.ق در روستای دوان چشم از جهان فرو بست و پیکرش در همان جا به خاک سپرده شد و بر آرامگاه او گنبدی با مناره ساخته شد.
آثار او:
• إثبات الواجب الجدید.
• إثبات الواجب القدیم.
• استکاکات الحروف.
• أفعال العباد.
• انموذج العلوم.
• تحفه روحانی.
• التوحید.
• التصوف والعرفان.
• تعویذ المطالع.
• تفسیر آیة کلوا واشربوا ولا تسرفوا.
• تفسیر سورة الاخلاص.
• تفسیر سورة الجحد.
• تنویر المطالع.
• الجبر والاختیار
• حاشیهنگاری بر شرح مختصر ابن الحاج.
• حاشیهنگاریبر شرح المطالع.
• حاشیهنگاریبر شرح آداب المناظرة والبحث
• حاشیهنگاریبر الشرح القدیم للتجرید.
• حاشیة على المحاکمات بین شرحی الاشارات.
• الحاشیة على الحاشیة الشریفیة.
• حاشیهنگاریبر تهذیب المنطق والکلام.
• حل مغالطة ابن کمونة.
• حنین الحزین.
• رسالة فی امتناع الحکم على المعنى الحرفی.
• شرح اثبات الجوهر المفارق.
• شرح تهذیب المنطق.
• شرح الرباعیات الفارسیة فی الحکمة.
• شواکل الحور.
• لوامع الاشراف فی مکارم الأخلاق.
• نور الهدایه.
وبسیاری دیگر از نگاشته ها.
وی حاشیهنگاریهایی بر «الهیات شرح التجرید» و «آیات الاحکام اردبیلی»را نیز دارد و علاوه بر آن رسالهای که در آن به جواب غلط پنداریها و پاسخگویی در مقابل شبهههای توحید پرداخته را به رشته تحریر درآورد و همچنین رسالهای با عنوان «الهلیلیة فی حکمة الضوء» را نگاشت.
حجت الاسلام حسینعلی راشد فرزند عالم بزرگوار ملاعباس تربتی در سال 1284 ش در تربت حیدریه در استان خراسان به دنیا آمد. در شانزده سالگی برای فراگیری علوم اسلامی راهی مشهد شد و طی ده سال از محضر ادیب نیشابوری بهره برد.
او همچنین از علمای نجف، اصفهان و تهران نیز استفاده فراوان برد و سپس به وعظ و ارشاد پرداخت.
راشد مدتی در اصفهان منبر رفت ولی توسط رژیم شاهنشاهی به زندان افتاد.
وی از سال 1320 ش در رادیو ایران به ایراد سخنرانیهای اخلاقی و مذهبی پرداخت و در مدرسه سپهسالار (مدرسه شهید مطهری) و دانشگاه فضیلتهای راشد، دو فیلسوف شرق و غرب و مجموعه سخنرانی های راشد از جمله آثار اوست.
محمّدعلی فروغی
(۱۳۲۱-۱۲۵۴)معروف به ذکاءالملک، روشنفکر، مترجم، ادیبو سخنشناس، روزنامهنگار، سیاستمدار، دیپلمات، نماینده مجلس، وزیرو نخستوزیرایرانی.
محمّدعلی فروغی دردشتی که پس از مرگ پدرش محمدحسین فروغی(ذکاءالملک) از ادیبان و مترجمان دورهی قاجار، لقب ذکاءالملک را دریافت کرد، تحصیلات خود را در رشته پزشکی در دارالفنونآغاز کرد ولی بعد به ادبیّات رو آورد و فرهنگستان ایرانرا تأسیس کرد. چند بار وزیر و یک بار رئیس دیوان عالی تمیز(دیوان کشور) شد. در ۱۳۰۴ پس از تصویب انقراض دودمان قاجار کفیل نخستوزیری شد. در انقراض سلسله قاجارنقش داشت و اوّلین و آخرین نخستوزیر رضاشاهبود. در سال ۱۹۱۹ میلادی عضو و رئیس هیئت اعزامی ایران به کنفرانس صلح پاریسبود؛ او همچنین ریاست جامعه مللرا برعهده داشته است.
محمد علی فروغی معروف به «ذکاء الملک دوم» از رجال و سیاستمداران و ادبا و دانشمندان ایران در سال 1294 ﻫ ـ.ق = 1254 ﻫ ـ.ش ، در تهران متولد شد. پدرش محمد حسن که معروف به «ذکاء الملک اول» از ادبا و شعرای زمان ناصرالدین شاه قاجار است. جد اعلای این خانواده، از یهودیان بغداد بود که برای تجارت به ایران آمد و در اصفهان ساکن و مسلمان شد. به همین علت فروغی ها به یهودیالاصل بودن، مشهور بودند. محمد علی در مدرسه دارالفنون به تحصیل علم پرداخت ولی قبل از تمام شدن این رشته، به ادبیات و فلسفه رو آورد و کم کم وارد خدمت دولتی شد که سال 1274 شمسی، علاوه بر تدریس در مدرسه علمیه و سیاسی، مترجم زبانهای فرانسه و انگلیسی در مراکز دولتی بود.
سال 1286 شمسی، در سن 32 سالگی از بنیانگذران لژ (بیداری ایران) شد. در این لژ، به مقام استاد اعظم با عنوان خاص (چراغدار) نائل گشت. او با درگذشت پدرش، رئیس مدرسه سیاسی شد و در انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی، نماینده تهران شد و به مجلس رفت و چندی هم به ریاست مجلس، انتخاب شد. در سال 1290 شمسی برای اولین بار، وزیر مالیه شد و بعد از آن تا قبل از سلطنت پهلوی، چندبار، وزیر دارائی، وزیر امور خارجه، وزیر جنگ، و رئیس دیوانعالی کشور شد. در 9 آبان 1304 ش، انقراض سلطنت قاچار، تصویب شد و حکومت موقت که به سردار سپه (رضا شاه) سپرده شد، فروغی کفیل نخست وزیری شد و موقع تاجگذاری رضا شاه، او نخست وزیر بود و شنل آبی را بر دوش رضا شاه، انداخت و نطق تملق آمیزی کرد و بعد اولین دولت زمان رضا شاه را او تشکیل داد که تا یکسال ادامه داشت.
سال 1305، دولت مستوفی الممالک بود، ولی مجددا در سال 1312 و 1314 شمسی، او نخست وزیر بود تا پایان زمان او سه مرتبه نخست وزیر شده بود. بعدا مغضوب رضا شاه و مستعفی شد. او دوباره کار فرهنگی خود را شروع کرد و چون عضو فرهنگستان ایران بود، سال 1316 ش، رساله «پیام به فرهنگستان» را منتشر نمود. سال 1320 ش، بعد از حمله متفقین به ایران، برای چهارمین مرتبه نخست وزیر شد و در این زمان دولت او، رضا شاه از سلطنت استعفا کرد و پسرش به سلطنت رسید.
در کارنامه محمد علی فروغی، به سلطنت رساندن رضا شاه و پسرش محمدرضا، شاخص است. زیرا و در همین سال 1320 ش، که ایران صحنه جنگ شد و انگلستان و شوروی اصرار بر عزل رضا شاه و تغییر رژ یم سلطنت ایران شدند، فروغی از طرف رضا خان، پا به میدان گذاشت و با روابط نزدیکی که با انگلستان برقرار کرد، توانست سلطنت (محمد رضا) را جاگیر و پاگیر کند و از همین راه، رژیم وابسته و دیکتاتوری پهلوی را تداوم بخشد و خودش بعد از آن، وزیر دربار پهلوی شد. فروغی با عضویت در هیئت اعزامی به اروپا، ماموریت هایش از سال 1297 ش، شروع شده بود. یکبار از طرف وزارت دادگستری، عضو کمیسیون مطالعات در اروپا شد و چند سال هم، نماینده ایران در مجمع عمومی جامعه ملل بود و ریاست 56 مین و 57 مین شورای جامعه را به عهده داشت. او به خاطر فضل و حسن تدبیرش، نزد خارجیان معتبر بود. محمد علی فروغی در آذر ماه 1321 در سن 67 سالگی در گذشت.
محمد علی فروغی در آذر ماه 1321 در سن 67 سالگی در گذشت. او به ادبیات فارسی و زبان فارسی، بسیار علاقمند بود و مخصوصا برای شعر، مقامی والا قائل بود. با وجود تمام کارهای رسمی و دولتی، مطالعه و تحقیق داشت و مخصوصا در زمان های کناره گیری از کارهای سیاسی و دولتی تمام اوقات خود را صرف کارهای ادبی و فلسفی کرد و در همین زمینه ها آثاری از اوست. از آن جمله بعضی کتب درسی، حقوق اساسی یا آداب مشروطیت، اندیشه های دور و دراز، پیام به فرهنگستان حکمت سقراط، آیین سخنوری، فن سماع طبیعی و.... چند متن فارسی به اهتمام او تصحیح و طبع شده از جمله، رباعیات خیام، گلستان سعدی، زبده دیوان حافظ و ....
محمدعلی فروغی با نوشتن کتاب آیین سخنوری (فن خطابه) در ۱۳۱۶ می گوید که سخنوری یاخطابه فنی است که به وسیله آن گوینده، شنونده را در سخن خود اقناع و بر منظور خویشترغیب می کند. او در کتاب خود یکی از اختصاصات ذاتی هر سیاستمداری را مسلط بودن برفن خطابه می داند. او عقیده دارد که در بحث های دونفره یا دسته جمعی باید از روشسقراطی استفاده کرد تا طرف مقابل خودش بر اشتباه خویش آگاه شود. او در ابتدای کتابآیین سخنوری خویش می گوید: سخنوران و اهل سیاست به قول فردوسی سخنانشان باید معقولباشد تا ملت را گمراه نکند و دولت سر و سامان بیابد.
فردوسی طوسی در این بابگوید:
سخن چون برابر شود با خرد روان سراینده رامش برد
آیین سُخَنْوَری، کتابى دربارة سخنوری و فن خطابه و شیوههای آن، همراه با گزیدهای از خطابههای سخنوران مشهور جهان به زبان پارسى، نوشتة سیاستمدار و دانشمند معاصر ایران محمدعلى فروغى (1256-1321ش). این کتاب در 2 جلد است: جلد نخستین در 4 مقاله است و مؤلف آن به بیان کلیاتى دربارة فن خطابه و مراحل و اقسام و شرایط آنپرداخته است. نویسنده در اینجلد، سخنوریرا بهمشاورهای یا سیاسى، مشاجرهای یا قضایى، نمایشى یا تشریفاتى، علمى و منبری تقسیم کرده و دربارة هر یک از این اقسام و چگونگى آن به تفصیل سخن گفته است. 3 قسم اول اقسامى است که در کتاب خطابة ارسطو و آثار پیروان او دربارة آنها بحث شده و قسم چهارم (علمى) و پنجم (منبری) را او خود بر این اقسام افزوده است. وی با احاطهای که بر آثار ادبى و فلسفى اروپایى، اسلامى و ایرانى داشته، به خوبى از عهدة تبیین نظریات خود بر آمده و در مواردی نیز برای توضیح مقاصد خود از اشعار سرایندگان پارسى زبان دلیل و شاهد آورده است.
موضوع جلد دوم تاریخ سخنوری در اروپاست. نویسنده بحث خود را از بررسى سخنوری در یونان قدیم آغاز کرده و پس از شرحى دربارة سخنوری در روم قدیم و در میان آبای مسیحى، رشتة بحث را به اروپای قرون وسطى و جدید کشانده است و در ذیل هر فصل نمونههایى از خطابههای سخنوران مشهور تاریخ اروپا، همچون دموستنس1، سیسرون2، بوسوئه3، فنلون4 و چند تن دیگر از خطیبان مغرب زمین افزوده است. آیین سخنوری در موضوع خود یکى از کتابهای سودمند زبان پارسى است و خواننده را با سیر و تحول این فن در اروپا آشنا مىکند، ولى در فصول مربوط به فن سخنوری در اروپای جدید تقریباً تنها از سخنوران فرانسه گفت و گو کرده و از کشورهای دیگر مغرب زمین ذکری به میان نیاورده است. دربارة سخنوران ملتهای شرقى و اسلامى نیز جز اشاراتى کوتاه چیزی در این کتاب دیده نمىشود و نویسنده خود بدین کمبود معترف است. نثر کتاب همانند سایر آثار محمدعلى فروغى، فصیح و روشن و از نمونههای خوب فارسى نویسى جدید و معاصر به شمار مىرود.
جلد اول این کتاب در 1316ش به سرمایة وزارت معارف وقت و جلد دوم در 1318 ش در تهران به چاپ رسیده و پس از آن نیز چند بار دیگر در تهران تجدید چاپ شده است.
زنان سخنور
فاطمه، دختر امام موسی کاظم (ع) و خواهر امام رضا (ع) از پرهیزگارترین زنان شیعه است . درباره علت و تاریخ شهرت این بانو به «معصومه» اظهار نظر قطعی دشوار است، فقط می توان حدس زد که در آن زمان به این نام مشهور بوده است. ایشان درسال 201 ﻫ ـ.ق ، یک سال پس از ورود امام رضا (ع) به مرو، برای دیدن برادرشان از مدینه به قصد مرو بیرون آمدند اما در بین راه و در شهر ساوه بیمار شدند؛ پرسیدند که بین ساوه و قم چقدر مسافت است و چون به ایشان گفتند ده فرسخ ، خدمتکار خود را فرمود تا او را به قم آورد و در قم خانه موسی بن خزرج بن سعد اشعری اقامت نمودند ، به روایت دیگر- و به نوشته حسن بن محمد بن حسن قمی در «تاریخ قم»، به روایات صحیح- چون شبانگاه خبر به آلسعد رسید، موسی خزرج در همان شب از قم به قصد ساوه بیرون آمد تا ایشان را به قم دعوت کند او پس از دیدار حضرت و پذیرفتن دعوت وی، خود افسار شتر ایشان را گرفت و به منزل خویش در قم آورد ، حضرت پس از هفده روز اقامت در خانه موسی بن خزرج و در حالیکه بیمار بودند درگذشتند.
پیکرشان را غسل داده و کفن کردند، موسی بن خزرج بر ایشان نماز خواند و در محلی که به نام «بابلان» موسوم بود دفن کردند. پس از دفن ، بر سر خاک این بانو سایبانی از حصیر برافراشتند تا آنکه زینب ـ که به نوشته تاریخ قم، دختر امام محمد تقی (ع) بود و پس از سال 256 هـ.قبهقم آمد ـ به جای آن قبهای بنا نهاد. از آن پس بسیاری از زنان و مردان علوی در اطراف مرقد ایشان دفن شدند. از همان روز نخست، آن مرقد زیارتگاه پیروان و دوستداران خاندان پیامبر (ص) بود و حتی در قرن سوم و چهارم نیز از شهرهای دیگر مانند ری برای زیارت بدانجا میرفتهاند.
بنای مرقد از 350 ﻫ ـ.ق به بعد تغییر تحولات فراوانی یافت. بسیاری از پادشاهان، امرا و بزرگان به گسترش مرقد و تجدید بنای آن همت گماشتند. در دوره صفویه و قاجاریه توجه فراوانی به بازسازی و گسترش فضای صحن ، حرم و تزیینات آن شد تا اینکه به صورت فعلی درآمد.
امروزه آستانه حضرت معصومه (ع) پس از آستانه حضرت رضا (ع) معروفترین و بزرگترین زیارتگاه ایران است. روایت شده است که حضرت صادق (ع) به گروهی از مردم ری که به دیدنشان رفته بودند بشارت دفن یکی از نوادگانشان را به نام فاطمه در قم داد و در فضیلت زیارت مرقد آن بانو تأکید نمود. درباره عمر حضرت معصومه (ع) نیز روایات متفاوت است؛ سن ایشان را هجده و بیشتر نیز نوشته اند.
نظر به اینکه پدرشان،امام موسی کاظم (ع) در سال 179 ﻫ ـ.ق به دستور هارونالرشید دستگیر و زندانی شدند و چهار سال در زندان ماندندو همانجا به شهادت رسیدند و حضرت معصومه (ع) در سال 201 ﻫ ـ.ق از دنیا رفتند، سن ایشان حداقل بیست دو سال بوده است.
آن حضرت از زنان عالم و محدث بود و روایات متعددی از طریق ایشان در کتب حدیث شیعه و اهل سنت آمده است.
شاه بیگم
شاه بیگم ملقب به ضیاء السطنه، دختر فتحعلیشاه که زنی سخنور فرماننویس و خزانهدار و خطاط کتاب بود و زیارت نامههای متعدد دارد.
معروفترین دختر فتحعلی شاه، که چه در زمان سلطنت پدر و چه بعد از آن نقشی در وقایع این دوران ایفا کرده، «شاه بیگم خانم» ملقبه به «ضیاءالسلطنه» دختر مریم خانم یهودیالاصل است. ضیاءالسلطنه به طوری که در منابع مختلف قاجاریه آمده دختری بسیار زیبا و باهوش و نازپرورده فتحعلی شاه و مادرش مهدعلیای اول بوده است.
مهدعلیا مادر فتحعلی شاه به قدری این دختر را دوست داشت که او را نزد خود نگاه داشته و تعلیم و تربیتش را به عهده گرفته بود. بعد از فوت مهدعلیا، بنا بر وصیت او تمام جواهرات و اسباب تجمل او به ضیاءالسطنه داده شد و عمارت مفصلی هم برای او خارج از حرمخانه ساختند.
شاهزاده عضدالدوله در خاطرات خود از روزگار فتحعلی شاه، مکرر به ضیاءالسلطنه و نفوذ و اعتبار او در زمان سلطنت پدرش اشاره کرده و در بخشی که به شرح حال او اختصاص داده است مینویسد: «خاقان مغفور منتهای محبت را به ضیاءالسلطنه داشت. این دختر در تحریر و تقریر یگانه بود. به مقتضای الاسماء تنزل من السماء لقبش نمونهای از حسن منظر و جمال او بود. دستخطهای مرحوم خاقان را او مینوشت، بخصوص نوشتجات محرمانه به هر کس مرقوم میشد به خط ضیاءالسلطنه بود. نسخ را خودش مینوشت. مصاحف و کتب ادعیه و زیارات متعدد نوشته است…
در جشن میلاد خاقان، همه ساله حضرت سلطنت و حرمخانه و تمام شاهزادگان ذکوراً و اناثاً مهمان ضیاءالسلطنه بودند. یک پارچه جواهر ممتاز هم در این روز به ضیاءالسلطنه مرحمت میشد. سفراً و حضراً همیشه ملتزم حضرت سلطان بود. قصاید و اشعاری که گفته میشد در خدمت خاقان مرحوم قرائت میکرد. اگر توسط و شفاعتی میکرد بیشبهه قبول درگاه میشد. در عهد سلطنت خاقانی هر کس به خواستگاری آمد تمکین ننمود. تا بعد از رحلت خاقان در سن سی و هفت سالگی ضجیعه حاجی میرزا مسعود وزیر امور خارجه شد. مرحوم شاهنشاه خلد جایگاه محمدشاه به دیدن ضیاءالسلطنه تشریففرما شدند.
تمام شاهزادگان تا خانه وزیر امور خارجه به اتفاق و احترام ایشان رفتند. وقتی که مرحومان حاجی میرزا آقاسی و میرمهدی امام جمعه اعلیالله مقامه برای اجرای عقد آمدند، خود ضیاءالسلطنه از عقب پرده صحبت و احوالپرسی از آنها مینمود…»
ضیاءالسلطنه بعد از فوت فتحعلی شاه و در جریان رقابت و اختلافی که بر سر جانشینی او در گرفت نقش مهمی ایفا کرد و علیشاه ظلالسلطان برادر تنی عباس میرزا که علیه محمدشاه قیام کرده و در تهارن به تخت نشسته بود، به شفاعت او از مرگ نجات یافت. در اسناد وزارت امور خارجه نامهای به خط ضیاءالسلطه خطاب به میرزا ابوالقاسم قائممقام اولین صدراعظم محمدشاه موجود است که نقش ضیاءالسلطنه را در این میان نمایان میسازد. ضیاءالسلطنه در این نامه چنین مینویسد:
«جناب بااحتشام قائم مقام. حسبالحکم اعلیحضرت شاهنشاه [محمدشاه] صاحبقران میرزا از پسران فتحعلیشاه ما را به دیدن فخرالدوله دختر فتحعلی شاه و خواهر تنی علیشاه ظلالسلطان برد. نواب ظل السلطان هم در آنجا تشریف داشتند. بعد از تعارفات رسمی ظلالسلطان فرمودند که پارهای اشخاص مرا به این راه واداشتند، توقع من از تو این است که به خدمت قبله عالم عرض کرده و به جناب اتابک اعظم میرزا ابوالقاسم قائممقام حالی نمائید که دیگر کسی متعرض کسان ما نشود. آنچه خرج کردهایم همه را موافق سیاهه پس میدهیم که دیناری تلف نشود»
ضیاءالسلطنه در ادامه این نامه داوطلب نظارت بر کار نقل و انتقال اموال سلطنتی شده و مینویسد: «از قراری که میشنوم این روزها در میانه اسباب شاهی و سایر مردم خیلی تلف و حیف و میل میشود. اگر صلاح بدانید، این خدمت را سرکار اقدس به بنده پایمال نشود. هر طور که آن جناب صلاح دانند بهتر است»
علیشاه ظلالسلطان با وساطت و شفاعت ضیاءالسلطنه مورد عفو واقع میشود و در مراسم تاجگذاری محمدشاه نیز حاضر شده و شخصاً تاج را بر سرمحمدشاه میگذارد، تا هر گونه شک و شبههای درباره دعوی سلطنت از طرف وی برطرف شود.
ظلالسلطان بعد از مراسم تاجگذاری محمدشاه اجازه خواست تا به زیارت عتبات عالیات برود و شاه هم به او اجازه داد، ولی در بین راه به دستور قائم مقام او را دستگیر و در قلعه اردبیل زندانی کردند. این بار دخالت ضیاءالسلطنه برای آزادی ظلالسلطان مؤثر واقع نشد، ولی ظلالسلطان بعداً به اتفاق چند شاهزاده دیگر که در قلعه اردبیل زندانی بودند گریخت و به روسیه و سپس خاک عثمانی رفت.
ضیاءالسلطنه تا اواسط سلطنت ناصرالدین شاه هم زنده بود و زندگی مجللی داشت، ولی از دخالت در امور خودداری مینمود. ضیاءالسلطنه در سال ۱۲۹۰ هجری قمری در سن ۷۶ سالگی درگذشت.
دیباچه....
از آغازین دورههای تمدن بشری، مقولهی سخن و سخنوری مرکزیت توجه اندیشمندان را به خود داشته است. این مهم چه در رابطهی تنگاتنگی که با تفکر، در ساحت درون دارد و چه در کارکرد بیرونی خودش (در ایجاد ارتباطات)، صاحب هزارتوی پیچیدهایست که بشر را به این سمت سوق میدهد تا به عنوان یک علم مطمح نظر قرار گیرد. آشنایی هر کس به اصول این علم راهنمای او برای کسب موقعیتهای بهتر هم خواهد بود.
هر مبحث عقلی در دو دستهی «مستقلات عقلی» و «غیر مستقلات عقلی»جای میگیرد.
مستقلات عقلی مباحثیاند که نیازی به اثبات ندارند و خود به خود به آنها میرسیم؛
غیر مستقلات عقلی مواردیاند که نیاز به تحلیل دارند و از این رو علوم در این بخش جای میگیرند.
سخنرانی مثل هر مقولهی علمی، صاحب «تعریفی» است که میگوید:
سخنرانی،ارائهی کلام است با نگاه راهبری چه برای هزاران نفر و چه برای یک نفر،به گونهای که متکلم یکهتاز عرصهی سخن باشد و مثل هر علم دیگری صاحب چهار سرفصل اساسی است:
«موضوع علم»،«مسائل»،«مبادی»،«غایت»
موضوع سخنرانی: سخن؛
مسائل : نقشههای دستوری؛
مبادی: چراهایی که پیرامون تکنیکهای آن مطرح میشود؛
غایت: راهبری.
ارائهی سخن در زمانهی ما بیشتر نیازمند «وقوف به تکنیک» شدهاست چرا که سخنور باید در مدت زمان کوتاهتری بر اساس ماهیتی که برگزیده به مطلوبشش دست یابد و این تکنیکها هستند که نقشهای را برای سخن معرفی میکنند تا اینن مسیر آسانتر و دقیقتر طی شود. گذشته از آگاهی به تکنیکها در ارائهی سخن، سخنور به شاهکلیدی دیگر هم نیازمند است تا به تاثیرگذاری کلامش بیافزاید و این شاهکلید چیزی نخواهد بود جز «احساس».
این احساسِ یک کلمه است که به جنسِ آوا و لحن و بیان برآمده از آن رنگ میبخشد؛در اینجا باید به شکوه هر واژه برسید و این چیزی نیست که آموزش داده شود، تجربه و دقت در این فرایند است که شما را به پیش میبرد.
برای آماده کردن هر نطقی اولین مرحلهای که با آن مواجه هستید، تعیین «ماهیت» کلام است. ماهیت همان نگاه راهبری شماست. مفهومی کاملاً ذهنی که مسیر سخنوری و چگونگی طی این مسیر و نقطهی انتها را برای شما ترسیم میکند.ماهیت کلام شما همان منافعی است که برای رسیدن به آن سخن می گویید؛این منافع چه مادی باشند و چه معنوی، تعیین کنندهی جنس کلامتان هستند. همهی مفاهیمی که در خلال سخنرانی پرداخت میشوند،در حقیقت در خدمت خواسته و منظور اصلی شما میشوند. این منظور اصلی معمولاً در سخنرانی مستقیماً بیان نمیشود بلکه، در دل موضوعی فرعی گنجانده میشود. به بیان واضح، ماهیت چرایی سخن میباشد.
ماهیت از سه بخش اصلی تشکیل میشود: «هدف، شرایط زمانی و مکانی، لذت سخنرانی»
اگر هدفتان از سخن گفتن مشخص نباشد، هر اتفاقی در هر لحظه میتواند شما را از جریان اصلی سخن دور کند. تعیین هدف، در واقع تعیین نقشهی راه است. ذهنیت ایجاد شده بر اساس هدف، شما را قادر میسازد تا بنا بر تحلیلی که از شرایط دارید، فرایند سخن را به نفع خودتان تمام کنید.
خود هدف شامل سه طبقه می شود : «آنی، میانی، غایی»
ما معمولاً هدف غایی خود را میدانیم اما اهداف میانی و آنی را مشخص نکردهایم؛به همین جهت در همان دقایق اولیه هدف غایی خود را آشکار می کنیم. خیلی از مواقع در سخنرانی نیازی به مطرح کردن هدف غایی نیست بلکه، خودِ مخاطب باید به آن برسد؛ در این مورد نیاز به زیرکی در گفتار است. اگر هدفتان در هر سه مرحله تشریح شده باشد، راحتتر میتوانید به کلامتان مسلط شوید.
نکته : ما هیچگاه از هدف آنی به غایی نمیرسیم بلکه، از هدف غایی به میانی و از میانی به آنی میرسیم.
هر سخنران به عنوان یک اندیشمند باید جوانب مختلف سخنگفتن را بسنجد و یک سوال کلیدی که باید در تعیین گامهای اولیه از خود بپرسد این است که: «آیا تعیینن هدفش در راستای درک درستی از شرایط زمانی و مکانی بوده یا خیر» و «آیا میتواند مطلب یا موضوعش را همانگونه که هست بیان کند یا برای تطبیق با شرایط باید از روشهای غیرمستقیم استفاده کند». درک صحیح شرایط زمانی و مکانی در گرو شناخت دقیق موقعیتها و تصمیمگیری متناسب با آنهاست.
3-1. لذت سخنرانی
آنچه سخنران را برای سخن گفتن تشویق میکند این است که: در ابتدا خودش از سخن گفتن لذت ببرد. تا زمانی که خود سخنران التذاذ ذهنی نبرد، نمیتواند فضای لذت را به مخاطب هم انتقال بدهد. لذت مفهومی نسبی است اما مانور هر چه بیشتر بر این مسأله جریان سخن و فضا را بیشتر تحت کنترل سخنران قرار میدهد.
2) موضوع
بعد عبور از سه مرحلهی مرتبط با ماهیت، تعیین «موضوع» اهمیت مییابد.
موضوع مفهومی است عینی وهمانطور که گفته شد؛ قالبی است که ماهیت در دل آن بیان میشود. سخنران همیشه موضوعی را انتخاب میکند که ماهیت کلامش درر کنه آن جای بگیرد و در عین حال به طور غیرمستقیم مخاطب را به سمت هدفش ترغیب کند. در واقع موضوع در سخن چه چیزی گفتن است.
مواردی که در شکلدهی به موضوع حائز اهمیتاند بدین شرحاند:
1-2. تهیهی نطق
در این مرحله نیازی نیست که حتماً سخنرانی نوشته شود؛ تنها در نظر داشتن مراحل به شکل ذهنی کافی است. شکل نوشتاری، در دورههای آغازین ِتمرینِ سخنرانی میتواند مؤثر باشد؛اما پس از آن، سخنران باید ذهنش را برای این منظور آماده نگه دارد و بهترین مطالب را بر اساس موضوعش انتخاب کرده و در ذهن سازماندهی کند. اگر متکی به نطق مکتوب شوید ارتجال و بدیهه را از شما دور خواهد نمود و نمیتوانید درخور و با طراوت با مخاطب سخن بگویید.
روش تهیه:
·هر آنچه را که به نظر تان میرسد، از دیده ها گرفته تا شنیدهها و. . . روی کاغذ یادداشت کنید.
·شناخت مخاطب و فضای حاکم و زمان را در نظر بگیرید و مطالب را بر اساس آن انتخاب کنید.
·پاکنویس کنید و مطالب را به صورت رئوس مطلب در آورید.
·ساختار مورد نظرتان را بر اساس فرمولهای ساختاری که در بخش «ساختارهای نطق» معرفی میشوند،انتخاب کنید.
·به مطالبتان نظم و ترتیب بدهید و دور موارد اصلی ـ که باید بقیهی موارد در خدمت آن باشند ـ خط بکشید.
نکته: تهیه و تنظیم نطق در«موضوع» سخنرانی است؛اما فرمولبندی نطق در «ساختار» یا همان فرم سخنرانی میباشد.
برای اینکه که متکی به کاغذ نباشید، برای ارائهی نطقتان میتوانید از دو روش «عددی» یا «حروفی» برای حفظ رئوس مطلبتان استفاده کنید.
نکته:اگر سخنور به مفهوم سخنان خود مسلط باشد، از تنظیم کلمات بینیاز میشود و کلمات سوار بر مفهوم شکل میگیرند. روی کلمه بسته نشوید؛ مفهوم را بیان کنید معنا، لفظ مورد نظرتان را برایتان مییابد.
از مواردی که به کلامتان جنس میدهد و حدو مرزهای سخن را برایتان مشخص میکند، مکان سخنرانی است. مکان سخنرانی میتواند سرفصلهای نویی را برای ارائه، تعریف کند و یا سرفصلهایی را حذف نماید.
3-2. فضای حاکم بر جلسه سخنرانی
حس و حالی که در محفل برقرار است و یا مناسبتی که منجر به تشکیل چنین جلسهای شده همگی به کلام سخنران جنس میدهند.
4-2.شناخت مخاطب
بعد از اینکه مطالبتان را جمعآوری کردید، میتوانید بر اساس شناختی که از نوع مخاطب (میزان آگاهی، سواد،طبقهی اجتماعی، شغل یا...) دارید به انتخاب و سازماندهی اطلاعاتتان بپردازید و موضوع را بر مبنای آن تبیین کنید.
5-2. قالب موضوعی سخنرانی
قالب آن چیزی است که صاحب قاعده و قانونی باشد. تعیین قالب بر اساس نوع موضوع و نوع شخصیت و جایگاه سخنور شکل میگیرد.
نکته: پرداخت کاملتری به ماهیت و موضوع مربوط به سرفصلهای «سخنوری حرفهای» میشود. مفاهیمی که در سخنوری در اجتماعات مطمح نظر میباشد بیشتر شناخت تکنیکها و فرمولهای ساختاری است.
بعد از تبیین صحیح موضوع،به تبیین ساختار میرسیم. در حقیقت ساختار به چگونگی ارائهی سخن میپردازد و فن سخنوری نیز فن چگونه گفتن است و نه چه گفتن.
1-3.تشخص
تشخص واجدمعانی چون:شخصیت،حیثیت، اعتبار و احترام و... میباشد.
تشخص یکی از قدرتمندترین ابزارها برای ارائهی یک سخنرانی محسوب میشود. بسامد تاثیر این جزء بر سایر اجزاء سخنرانی تا جایی است که حتی میتواند بسیاری از ضعفهای محتوایی را هم بپوشاند. باید گفت که شخصیت سخنران حتی مهمتر از اطلاعات اوست.
گاهی اصول تشخصی مغایر با ویژگیهای فردیتی سخنران میباشد؛ از اینرو سخنران برای به نمایش گذاشتن سخنرانی تاثیرگذار،باید موقتاً قالبهای عادتی خود را کنار بگذارد.
یک سخنران از زمانی که در کانون دید مخاطب قرار میگیرد دقیقاً مشخصات بازیگری را دارد که باید قهرمانانه برصحنه ظاهر بشود و شخصیتی را به نمایش بگذارد که با نوع ظاهر و گفتار و رفتارش،کمال مطلوبی را برای مخاطب ترسیم نماید.
از لحظهی حضور شما به عنوان سخنران بر صحنه، مخاطب شروع به پردازش اطلاعات غیر گفتاری شما میکند تا از آنچه هستید برای خودش تحلیلی ارائه بدهد و پازل شخصیتی که از شما در ذهنش میسازد را کامل کند؛به همین دلیل کوچکترین اشتباهی در انتخاب پوشش، سرعت گامها و...میتواند به قیمت پس زده شدن از سوی مخاطب تمام شود.
همهی آنچه گفته شد دال بر این است که، مهمترین جزء ساختار که بر سایر بخشها(حتی ماهیتی و موضوعی) میتواند سیطره پیداکند و به نوعی نمایش قدرت را به همراه داشته باشد، همین عنصر تشخص است. باید پذیرفت تا زمانی که مخاطب شخص سخنور را نپذیرد کلام وی را نیز نخواهد پذیرفت و اگر او را باور کند کلام و سخن او را نیز خواهد پذیرفت و ازهمین رو میباشد اهمیت اصل تشخص.
این جزء معمولاً در سخنرانی از طریق تکنیک ایجاد میشود. برای بروز جلوههای تشخص، سخنران باید نکاتی را در ظاهر و گفتار و رفتارش مد نظر داشته باشد:
1.وضعیت ظاهری در همهی ابعاد:
ـدر این مورد پوشش گرانقیمت مد نظر نیست بلکه ساخت ظاهری است که سخنران را یک آدم موقر و موجه جلوه بدهد.
ـ سخنران باید بداند که چه نوع پوششی با شخصیت او تطبیق بهتری دارد. انتخاب حد وسط در اینجا اهمیت فراوانی دارد. پوشش از طرفی باید با ویژگیهای شخصیتی سخنران هماهنگ باشد و از طرف دیگر باید به نوع پوشش غالب جامعه نیز نزدیک باشد. آنچه سخنران باید با نوع پوشش ایجاد کند اندکی تمایز است. لباس سخنران باید بیانگر روحیه و چهرهی کاملاً انسانی وی باشد و نیز باید بتواند آراستگی و پرهیز از تجمّل و تفاخر را نیز نشان دهد.
ـ استفاده از هر گونه پوششی که تمرکز مخاطب را به چیزی غیر از گفتار سخنران جلب کند، مناسب نخواهد بود.
ـ یک پوشش نُرم و هماهنگ،مطلوبترین پوشش است.در واقع لباس سخنران، لباس طبقهی متوسط دانشگاهی جامعه است با اندک تفاوتی که تبدیل به تمایز وی شود.
ـدر استفاده از رنگ و فرم مناسب پوشش هم دقت کنید. رنگهای تیره برای جلسات رسمیتر مناسباند. ترجیحا ًساده و بی نقش و نگار باشد.
ـ تیرگی رنگ لباس وجاهت، وقار و جدیت میآفریند.
ـ سخنران با انتخاب نوع پوشش، تصویر انسانی معقول و موجه را میسازد تا برای مخاطب قابل پذیرش باشد. چرا که هر سخنوری قبل از آنکه شنیده شود، دیده خواهد شد.
2.نحوهی راه رفتن و گام نهادن بر جایگاه :
سخنران با نوع گام برداشتن به سمت جایگاه، آغازین لحظات آشنایی با مخاطب را میسازد. قدم های موقرانه و متمرکز و قامت کشیده، تصویری از سخنران معتمد به نفس و آگاه را میسازد. نماهای آغازین میتواند بسترساز تصویر نهایی باشد که شما از یک سخنران متشخص به نمایش میگذارید، پس متمرکز و متناسب عمل کنید. هر گونه شتابزدگی در راه رفتن میتواند منجر به برداشتها و پیشداوریهای منفی از جانب مخاطب بشود. هر رفتاری در هنگام حضور در جلسات باید کاملاً عادی و در مناسبترین حالت اصلی و همیشگی خود باشد.
3. نحوهی قرارگرفتن بر جایگاه :
هر نقطه و هر مکانی را که یک شخص در آن شروع به سخن گفتن میکند، جایگاه سخنرانی می دانیم. جایگاه سخنرانی به خودی خود، در ذهن مخاطب تمایز ایجاد میکند و جلوهی نمادینی از اقتدار سخن است؛ اما با لحاظ کردن ویژگیهای بصری مثل «نور» و اولویتهای مکانی مثل«در صدر مجلس بودن» یا «در نقطهی اشراف بر بقیه بودن» میتوانید بر برجسته کردن این بخش بیافزاید.
4. آرامش رفتاری از نوع ظاهری (طمانینه ):
آنچه در طی سخنرانی برای مخاطب اهمیت پیدا میکند، احساس و انرژی است که با زبان بدن و رفتار و گفتار سخنران انتقال داده میشود. هر گونه پریشانی یا عدم تمرکز تشخص سخنران را به ضعف میکشاند. حتی اگر اضطراب یا نگرانی هم در سخنران باشد، نباید در ظاهر او دیده شود. آنچه از شما دیده میشود بسیار مهم خواهد بود.
5. استفاده از قدرت چشمان:
یکی از مواردی که کمک میکند تا مخاطب پیگیر بماند و از گسستهای ذهنی که عوامل خارجی یا درونی برایش ایجاد میکنند در امان نگاه داشته شود، برقراری و حفظ ارتباط چشمی است. چشمان به دلیل تواناییهای ویژهای که در ایجاد مفهوم دارند، میتوانند مخاطب را به تأیید و همراهی وادارند و یا به سکوت بکشاند. برقراری ارتباط چشمی با مخاطب، این مفهوم را دارد که مخاطب حائز اهمیت است؛در نتیجه او خود را ملزم به تعهد متقابل میبیند. چشم زندهترین عضو خارجی در بدن ما میباشد و قابلیت انتقال احساس و حتی مفهوم را دارا میباشد و قدرت غلبه و استیلا بر مخاطب را دارد.
6. استفاده مناسب از نگاه:
هر نوع نگاه واجد مفهوم مشخص و معینی است. هر ذهنیتی که در پشت هر نگاه نهفته است تغییراتی را در عضلات چشم و صورت ایجاد میکند که مفاهیم مشخص شدهای را از فرستنده به گیرنده انتقال میدهد؛ مثل اینکه «نگاه به آسمان» مفهوم دعا و طلب کمک از ماوراء را به همراه دارد؛ به همین میزان نگاه هیجان زده، خشمگین، دلسوزانه،امیدوار و... به تناسب با نوع کلامتان میتواند معنا را بهتر انتقال بدهد. سعی کنید نسبت به ایجاد ارتباط در سخنوری از ابزار چشم بهره گیرید و به نوعی نگاه،حاکم برحضار باشد تا با همگان ارتباط داشته باشید.
7.ویژه و خاص جلوه نمودن سخنران (عدم انجام کارهای عادی به مانند دیگران در ساعات حضور در جلسه):
در راستای این اندیشهی بنیادین که سخنران باید متمایز از دیگران جلوه کند، تمامی برخوردها و واکنشهایش نیز با محیط باید اینگونه باشد. مثال : در فاصلهی زمانی که سخنران در جمع قرار میگیرد، چنانچه پذیرایی شد، ترجیهاً از خوردن خودداری کند. یا زیادهروی در خوردن ننماید چرا که باید هر عملی و هر رفتاری در جهت تقویت چهرهی انسانی و موقر سخنران انجام گیرد و باید به یاد داشت همانطور که ما دیگران را نظاره میکنیم و آنها را تحلیل میکنیم دیگران نیز در مورد ما چنین خواهند نمود.
8.نحوهی خوشامدگویی:
اگر قصد خوشامدگویی به مخاطب را داشتید، حتماً هدف آن را هم ذکر کنید و برای این کار متفاوت عمل کنید. به خاطر داشته باشید که خوشامدگویی کلیشهای کار مجریان است. خوشامدگویی نباید تعارف و یا تملق به نظر آید و البته باید به یاد داشت که هر سخنی و هر رفتاری در خدمت تبیین موضوع باشد و حتی خوشامدگویی نیز باید در راستای انتقال مفهوم در سخن انجام شود.
9.عدم استفاده از تواضع حقیرانه:
همهی تکنیکهای ایجاد تشخص، برای ساختن تصویری مقتدر از سخنران است؛در نتیجه هر عملی که منجر به خدشهدار شدن این تصویر بشود، در سخنرانی جایز نیست. آنچه در ناخودآگاه مخاطب اهمیت مییابد تصویری ایدهآل از فردیت سخنران است. استفاده از هر کلمه یا جملهای که نشانهی ضعف یا فروتر بودن سخنران نسبت به مخاطب باشد، اقتدار سخنران را در هم میشکند. سخنران انسان متکبری نیست اما زمانی تواضع میکند که مخاطب آن را نپذیرد و صرفاً آن را به حساب روحیهی والا و ارزشی او قلمداد نماید و در واقع سخنران در مواقعی دست به شکسته نفسی میزند.
10.عدم استفاده از جملات، کلمات و ضربالمثلهای سطحی:
به دلیل حساسیتی که جایگاه سخن دارد مخاطب انتظار میبرد که نمایش متفاوتی از سخن را شاهد باشد؛ پس استفاده از زبان عامیانه یا کوچه بازاری به تشخص سخنور لطمه میزند. حد وسط در انتخاب جملات و کلمات این است که، در عین قابل فهم بودنشان نمونهی ممتازی از به کارگیری زبان را بهرهمند باشند. مخاطب از نوع سخن گفتن سخنران میزان آگاهی او را تخمین می زند. در انتخاب جملات و واژگان دقت کنید. یادتان باشد که مخاطب انتظار ندارد سخنور را همچون افرادی دریابد که درجریانات عادی زندگی شاهد آنان میباشد و باید سخنران ویژه و منحصر به فرد به نظر آید.
11.فصاحت کلام :
عدم استفاده از کلمات عجیب و غریب و نامأنوس به گونهای که به شعور مخاطب لطمه بزند. تبعیت از زبان معیارکه در عین گویا و شفاف بودن مبرا از ابهامات و کژتابیهاست، برای یک سخنران اهمیت مییابد. اگر از این حد قدم فراتر بگذارد و مخاطب را در درک کلامش با مشکل مواجه کند جایگاه خودش هم به ضعف کشیده میشود، در نتیجه استفاده از کلمات بیگانه یا مهجور در سخنرانی ممنوع میباشد. مگر به ضرورت محتوایی و مفهومی که در این صورت نیز یا باید با علم به آگاهی مخاطب از واژهی غریب استفاده شود و یا در صورت احتمال عدم آگاهی مخاطب باید معنای تقریبی واژه نه به صورت مستقیم بلکه به گونهی تلویحی ذکر گردد.
12.جدیت در رفتار و جزماندیشی در گفتار (لودگی ممنوع) :
گفتار و رفتار همه جلوههایی از میزان تعقلورزی و تشخص سخنور هستند؛ هر چه متناسبتر و جدیتر ادا شوند، به پذیرش کلام سخنور و تأثیرگذاری او بر مخاطبش هم میافزایند. حتی در مواردی که ذکر لطیفه موجب رساندن معنا میشود، خود سخنور نباید بیشتر از مخاطبش لبخند بزند. رعایت اعتدال در نوع رفتار و جنس گفتار، مخاطبین بیشتری را هم درگیر جریان کلام میکند.
13.استفاده از صدا همراه با انرژی لازم و ایجاد انگیزش کلامی:
نوع استفاده از صدا و میزان بازی با آهنگ کلام، علاوه بر از بین بردن ریتم یکنواخت و فضای رخوت بار در کلام میتواند منجر به جلب توجه بیشتر مخاطب هم بشود و به نوعی ایجاد انگیزه در پیگیری سخن میکند. از مهمترین اهدافی که سخنران دنبال میکند فراهم کردن فضای ترغیبی و تشویقی برای مخاطب است که، در این مورد لحن و نوع استفاده از صدا از روشهای فرمیک برای ایجاد انگیزش محسوب میشوند. صدای سخنور باید حاکی از شوق و شور درونی وی نسبت به آنچه میگوید باشد و درغیر اینصورت کلام باور نخواهد شد همانطور که خود سخنران نیز پذیرفته نخواهد شد.
14. مطرح نمودن شادباش به مخاطب و انتقال انرژی و احساس مثبت به ایشان:
صحنهی سخنرانی صحنهی بده بستان احساس و انرژی است. معمولاً به همان میزان که انرژی و احساس از سخنران ساطع میشود، به همان میزان هم مخاطب احساس لذت را باز میتاباند. سخنران از راههای متفاوت چون: بیان مطالب لطیف و حکایتهای پرمغز یا خاطرات دل انگیزو...میتواند برای مخاطب مسیری را ترسیم کند. پیدا کردن روشهای انتقال لذت از طریق جریان سخن یا فضاسازی،همگی به فراست و هوشیاری سخنران بر میگردد. اگر مخاطب در جلسهی سخنرانی دستاوردی نداشته باشد و از نظر روحی و ذهنی تغییری در وی حاصل نگردد تشخصی برای سخنران قایل نخواهد بود و زبدگی وی را کتمان خواهد نمود.
15.ارائهی یک عنوان مطلوب از خود به عنوان سخنران، به وسیلهی فرایندهای مختلف (اعلام مجری، دعوت نامهی قبلی برای حضار یا توسط خود سخنران به صورت هوشمندانه):
عناوین همیشه معرف میزان آگاهی و تجربیات و تحقیقات یک سخنران هستند که اگر به درستی بیان شوند، در ایجاد تشخص سهم بسزایی دارند.
نکته قابل توجهی که در این مورد لازم به ذکر است، تطبیق عنوان با نیاز مخاطب و گاهاً تعدیل در ذکر آنهاست؛که باید متناسب با مخاطب و در پاسخگویی به نیازهای او ارائه گردندتا اطمینان خاطری برای مخاطب باشد که روش حل مسائلش را از طریق این مرجع، میتواند پیدا کند.
16.به گونهای و باهر وسیلهای سخنران باید در ذهن مخاطب به عنوان یک متخصص در موضوع مربوطه جلوه کند. اگر مخاطب احساس نکند که سخنران در موضوع مورد بحث تخصص و دانش لازم رادارد، مطمئناً کلام وی را به تشکیک و تردید خواهد پذیرفت. تخصص در موضوع در واقع همان تسلط سخنران به آنچه میگوید، میباشد.
17. تشکری هوشمندانه و به دور از تملق از مجریان، برگزارکنندگان و بانیان جلسه :
حس قدردانی و تشکر از حامیان محفل سخنرانی علاوه بر ایجاد نمایی از روحیهی انسانی سخنران، فضایی گرم و صمیمی ایجاد می کند. از طرف دیگر همیشه بیان یک نیت والا برای شکلگیری مجلس، این حس را به مخاطب میدهد که در تحقق امر مهمی شرکت داشته است. البته نباید فراموش نمود که همانطور که گفته شد، سخنران هر جملهای و حتی هر کلمهای که میگوید باید در خدمت هرچه بهتر تبیین موضوع باشد حتی تشکر از بانیان و یا مخاطبان حاضر در جلسهی سخنرانی.
18.به چالش کشیدن اندیشهی مخاطب:
وقتی دیدگاه فردی و مشخصی برای امور داشته باشید و هر گاه خودتان مسائل را از زوایای دید متفاوت مورد نقد و بررسی قرار بدهید،میتوانید آنها را هم متفاوت به دیگران ارائه دهید. بیان مسائلی از این دست مخاطب را به اندیشه وامیدارد و باعث میشود که با امور مختلف عمیقتر روبرو شود. دید متفاوت و بیان متفاوت امور خود ابزاری است برای سخنران که تمایز ایجاد کند و با عالمانه نشان دادن سخنانش مخاطب را به سوی هدفش ترغیب و تشویق کند. اگر نتوان مخاطب را نسبت به آنچه میاندیشد مردد نمود آنگاه نمیتوان وی را به آن چه میگویید ترغیب نمایید. در واقع تا زمانی که کسی گرسنه نیست غذای جدید شما را نخواهد خورد.
19. عدم انجام سخنرانی در حالت خستگی جسمی و روانی:
یقین بدانید، تازمانی که ذهن و جسم در حالت آرامش قرار نگیرند زبان قادر به ارائهی نطقی منسجم و انگیزشی نخواهد بود. برای انجام سخنرانی باید با همهی قوا عمل کرد؛ چرا که سخنرانی اجرائی است که با توجه به انرژی حاکم در فضا و دریافت و ادراکی که سخنران از محیط به دست میآورد،اتفاق میافتد و اینگونه است که سخنران دست به تعدیل جریان سخن میزند؛ پس تا زمانی که در بهترین شرایط جسمانی و ذهنی به سر نبردید، نمیتوانید به ارائهی کاملتر و تأثیرگذارتر هم برسید. سخنران باید با طراوات ذهنی و شادابی لازم انعطافپذیری نسبت به آنچه میگوید و انجام میدهد را داشته باشد و در غیراینصورت توانایی تأثیر گذاری بر مخاطب را نخواهد داشت. باید سعی کنید که نسبت به ایجاد آمادگی حتماً استراحت لازم را داشته و قبل از حضور در جلسه استحمام نموده، آراسته و پیراسته در بهترین شرایط جسمی و روانی در حضور دیگران حاضر شوید.
20.عدم انجام سخنرانی از روی متن و نیز عدم وابستگی به یادادشتهای مربوط:
مخاطب، سخنرانی را که متکی به یادداشت باشد،ملال آور میداند و از روخواندن متن میتواند به راحتی در جریان توجه مخاطب، انقطاع ایجاد کند و از تسلط سخنران بر سخن میکاهد و اینگونه در نظر مخاطب مینمایاند که سخنران تسلط لازم بر موضوع و سخن را ندارد و اگر یادداشت و متن مکتوب را از وی بگیرند دیگر قادر به ارائهی سخن نخواهد بود. البته در صورت نیاز به یادداشت میتوان از آن بهره جست فقط به این منظور که مطالب و در واقع رئوس مطالب اصلی از یادمان نرود ونه آنکه در تمام جریان سخن، همهی حواس سخنران به آن بوده و از روی کاغذ سخنرانی کند. البته این قاعده در برخی سخنرانیها به لحاظ حساسیت مانند سخنرانی مسئولین سیاسی مورد بحث نخواهد بود.
21.استفاده از اصل روشنگری در موضوع مربوطه و ارائهی کلامی عجیب و دلنشین:
روشنگری در راستای دیدگاه سخنران شکل میگیرد. در این مورد نیازی به ارائهی اطلاعات ندارید؛ بلکه تنها با پرداختی نو و ارائهی متمایز مسائل میتوانید دست به روشنگری بزنید. باید سعی کنید که دیدگاهتان را از کلیشههای مرسوم دور نگه دارید و با زاویهی دید متفاوت به تعمق بپردازید که این ارائهی نو، دید نو را هم برای مخاطب به ارمغان میآورد. اگر سخنران همان سخنانی را بگوید که مخاطب پیشتر نیز نسبت به موضوع سخن شنیده باشد دیگر منزلتی برای سخنران قائل نخواهد بود. سخنران باید بتواند چیزی به اندیشه و دانش مخاطب بیفزاید و امری را برای وی واضح و روشن سازد.
تمامی افراد به 3 دلیل نیازمند آموزش فنون نفوذ کلام هستند:
الف)دفاع از عقاید و متقاعد سازی افرا
ب) رتبه بندی و پیشرفت در حوزه کار
ج) ایجاد تغییر در زندگی و روابط
بنابراین به عنوان مدرس این فن می بایست ویژگی هایی را به عزیزانی که نیازمند یاری می باشند آموزش دهید.
1- صحبت شمرده،شمرده
2- کلام معتمدالنفس
کلام شما می بایست متعلق به شما باشد.با تمام اعتماد به نفسی که در دنیا وجود دارد،کلام خود را ادا کنید.
3- بیان منظور صحیح
لحن خود را می بایست همساز با موضوع کلام خود کنید.اشتیاق در کلام عنصری ست که توسط مخاطب حس می گردد.این موضوع به ظاهر نامحسوس در کلام شما طنین انداز می شود.
4- فروتنی
"باید در زندگی فروتن باشید،اگر فروتن نباشید،زندگی شما را فروتن میکند"مایک تایسون
جهت تقویت این امر خود را در محیطی احاطه نمایید که افراد آن از شما بلند مرتبه تر باشند،زیرا تکبر قاتل مغز می باشد و اگر مغز بمیرد،ذهنی جهت ساخت کلام وجود ندارد.
5- رفتار ملایمت آمیز با صوت
ابزار کار یک سخنور بدن و بیان اوست و بیان متصل به صدای شماست.تنفس صحیح ،یاور صوت شما می باشد.اگر به جای تنفس عمیق شکمی ،از راه سینه و سطحی تنفس داشته باشید،صدای شما ضعیف و وحشت زده به نظر می رسد،نفس های آرام،عمق صدای شما را بهبود می بخشد و به شما کمک خواهد کرد مطمئن تر به نظر برسید.همچنین با سیراب نگه داشتن بدن خود می توانید به کیفیت صدای خود کمک فراوانی بکنید،تارهای صوتی می بایست،انعطاف پذیر خوبی باشند،زیرا با سرعت فراوان خواهد لرزید.
6- موضع بدنی صحیح
7- زیر و بم
عمیقا صوت هایی با شیب زیاد و یا بسیار زیر،به دلیل اضطراب یا عدم اطمینان گوینده به وجود می آیند.استفاده از شیب صحیح صدا به شما کمک می کند ارتباط بهتری برقرار کنید.
8- آماده سازی
داشتن آمادگی یک ضرورت است. برای تقویت قدرت بیان تان هر روز صبح را با گرم کردن صدای تان شروع کنید. عضلات صورت تان را بکشید. برنامه های تان را به ترتیب اجرا کنید. یکی از تمرینهایی که برای گرم کردن تارهای صوتی می توانید انجام دهید ارتعاش لبها با عبور هوا از بین آنهاست. ماهیچههای گردن تان را شُل کنید. تمرین های تنفسی تان را انجام دهید. حتی اگر زمانی برای گرم کردن صدای تان صرف نمی کنید، هر روز صبح ۵ دقیقه را به آماده کردن صدایتان اختصاص دهید
9- بداهه گویی
هماهنگی چشم با متنی که اولین بار در اختیار شما قرار می گیرد.
اصول سخنوری صحیح تمرین و ممارست قبل از جلسه ی سخنوریست.اما برای یک سخنور امکان دارد که سخنرانی غیر منتظره ای رخ دهد.به همین جهت یک سخنور می بایست همیشه آماده باشد به همین امر تمرین نگاه و بیان متون مختلف در آن واحد بهترین نوع تمرین می باشد.
10- تمرین…
بهترین هنرمندان دوبله می توانند هزاران کلمه را بدون ارتکاب اشتباه بیان کنند، اما برای بهدست آوردن این مهارت، سالها زمان لازم است. تمرین باعث از بین بردن نواقص می شود و صداپیشه ها از این راه به موفقیت میرسند.
11- درگیر سازی مخاطب
با پرسیدن سوال، صحبت مستقیم و علاقهمند کردن مخاطبان، آنان را در سخنرانی خود درگیر کنید. این کار باعث میشود با مخاطب خود یک ارتباط راحت برقرار کنید.
12- تجربه محل سخنرانی
یک روز قبل در محل سخنرانی آماده شوید و همه چیز را تست و تجربه کنید. روی صندلی بنشینید و در Stage حرکت کنید، صدا را چک کنید. حتی اگر محل سخنرانی در جایی خارج از محل زندگی شما می باشد سعی کنید یک شب زودتر در آنجا حاضر شوید تا از لحاظ فیزیکی و روحی با محیط آشناتر باشید.
13- آغاز با شکوه
یک سخنور 30 ثانیه طلایی دارد تا مخاطب جذب او گردد.آغازی با شکوه،پایانی باشکوه خواهد داشت.
14- وقفه
شتاب در کلام میتواند شما را از ادامه ی مسیر بازدارد.بنابراین سعی بر آن کنید تا با ایجاد وقفه هم ذهن خود را آرام سازید و هم تاثیر کلام بر ذهن مخاطب را افزایش دهید
15- نقطه
جمله ی خود را با توقفی کوتاه که نشان نقطه و پایان است به اتمام رسانید
16- کاهش گام صدا
با کاهش گام صدای خود در انتهای جملات سبب میشوید قدرت و اهمیت کلام خود را جلوه دهید.
17- لبخند
یک لبخند کوچک میتواند مخاطب را به شما جذب کند.زیرا تمامی انسان ها نیروی قوی ای تحت عنوان کودک درون دارند و این لبخند فی الواقع کودک درون مخاطب شما را جذب خواهد کرد.
18- افزایش دایره واژگان و کلمات
مطمعنا افرادی که تعداد بیشتری از کلمات را در حافظه دارند و می توانند از آنها استفاده نمایند افراد خوش صحبت تری هستند
19- تقسیم
کنترل تنفس در میان سخن اهمیت بارزی دارد.زیرا برای یک مخاطب جذاب و زیبا نیست که صدای تنفس و یا حجم گیری هوای شما را در میان کلام بشنود.لذا می بایست آرام شکم خود را حجم هوا دهید و سپس رفته رفته هوای حجم شکمی را به لغات و کلام بیفزایید.
20- آرامش
به توانایی های خودتان اعتماد داشته باشید و بدانید فرقی ندارد چه اتفاقی می افتد، مهم این است که شما به بهترین شکل تلاش کرده اید.